اصل های اولیه جنبش

اصل های اولیه جنبش ملی ما هستیم 1- تلاش در راستای زنده کردن فرهنگ ایرانی و پایان بخشیدن به اشغال کشورمان توسط فرهنگ عرب( نه اسلام). 2- هر ایرانی با هر مذهب و گرایش سیاسی(جمهوری خواه، پادشاهی خواهان، مجاهدین خلق، کمونیست ها و حتی طرفدار جمهوری اسلامی) در بیان نظرات خود آزاد است و هیچ کس حق ندارد مانع او گردد. 3- نفي هرگونه تبعيض از لحاظ جنسيتي ،نژادي،قومي، عقيدتي و مذهبي 4- رعایت احترام دیگران و عدم استفاده از الفاظ زشت و نازیبا چه در اظهار نظر و چه در نقد یا رد نظر دیگران. 5- عدم استفاده از شعار مرگ برای افراد. 6- هرگونه تغییر در ایران باید به وسیله مردم ایران چه در داخل و چه در خارج از کشور انجام گیرد چون به غیر از مردم ایران هیچ دولت بیگانه ای به فکر مردم و منافع ملی ایران نیست. 7- هر فرد در این جنبش خود یک رهبر است. 8- جنبش ملی ما هستیم بر اساس مبارزات بدون خشونت عمل می نماید و با هر گونه حرکت خشونت آمیز یا تبلیغ آن مخالف است 9- جنبش ملی ما هستیم پرچم رسمی ایران را پرچم سه رنگ شیر و خورشید نشان می داند و این پرچم را وابسته به هیچ حزب و گروهی نمی داند و آن را متعلق به مردم ایران می داند

۱۳۹۰ اسفند ۱۰, چهارشنبه

از که دادخواهی می کنی ای مادر؟


در کوچه پس کوچه ها شهر نه در خیابان شهر در برابر چشمان من و تو و هزاران انسان دیگر سینه جوانی را به خون آغشتند و اشک های ما را از برای او جاری ساختند و بدین گونه بود که نام اشکان بر بلندای تاریخ جای گرفت. اشکان به هر گروه و جناحی که وابسته بوده باشد تفاوتی ندارد همه ما در دادخواهی خون او مسوولیم.
اما ای مادر اشکان، امروز روی سخنم با شماست با شما که می دانم در غم از دست دادن فرزند چه رنجی بر شما وارد شده است اما از که داد می خواهی؟شما که از من و نسل من به مراتب بهتر می دانید که این آدم نماها چه بسیار جوانان را بر دار کردند و چه بسیار را به خاک و خون کشیدند. آیا سینما رکس آبادان را از خاطر برده اید که چگونه این نا مردمان برای رسیدن به هدف شومشان ده ها تن را زنده زنده در آتش سوزاندند؟
تا به حال به کدامین پدر و مادر داغ دیده، این نامردمان پاسخ داده اند؟ تا به حال از کدامین جنایت خود پشیمان گشته اند؟ گرامی اگر با سنگ سخن بگویی شاید پاسخی دریافت کنی ولی از این نامردمان هرگز تا زمانی که بر اریکه قدرت نشسته اند پاسخی نخواهی شنید و چه بسا که مصیبتت را افزون کنند.

با آرزوی صبر برای شما و آرزوی دیدن لحظه آزادی ایران برای همه ایرانی ها


۱۳۹۰ بهمن ۱۷, دوشنبه

چرا هجری را حذف می کنی؟



چندی است که دیگر دست و دلم به نوشتن نمی ره و هر وقت می خواهم یک مطلبی بنویسم گویا پیش از آنکه بتوانم بنویسم با خودم درگیر می شم که چی می خواهی بنویسی و برای کی، خوب حالا این ها را هم گیرم دانستی بعد از اینکه نوشتی اصلا کسی مطلبتو می خونه یا اصلا توی کسی اثر می گذارد؟ و همینطور این داستان ادامه داشت تا امروز که تصمیم گرفتم بنویسم و پیش خودم گفتم بی خیال همه اینها بگذار تا بنویسم هر چه در ذهن آمد می نویسم حالا یا کسی می خواند و یا نمی خواند یا در کسی اثر می کند یا نمی کند اما مهم اینه که بالاخره نوشتم و این خودش یک گام به جلو است.
خوب حالا ببینیم چیا به ذهنم می زنه J خوب در آغاز چیزی که نظرم را جلب کرده اینه که دیگه ملت واژه هجری را از سالشمار حذف کردن و تنها خورشیدیش را بکار می برند و این در حالی است که همه ما اگر از دبستان نه از راهنمایی به این طرف توی کتاب های دینی اون موقع و بینش اسلامی حالا J همیشه می خوندیم سال فلان هجری شمسی حالا ملت ما که گویا می خواهد خودشو از شر این دو واژه عربی راحت کنه اومده و یک راه جالب را به کار برده و به جای اینکه بیاد و صورت مساله را درست بخواند رفته یک پاک کن برداشته هجری را پاک کرده و شمسی را هم به خورشیدی ترجمه کرده و یک پیاله می هم به یاد خیام زده بالا J حالا آنچنان هم به این سال خورشیدی می نازند که نگو. تا بهشون بگی رفیق این سال منشا عربی داره طرف بر می گرده وبا قیافه ای بس خشن می گه داداش مگه نمی دونی که این سال خورشیدی را خیام آن دانشمند فرزانه ایرانی کشف کرده منم با این قیافه J می گویم چرا می دانم اما گرامی آئها یادشان می رود بخش هجریش را هم بهت بگن تا یادت بیاد که این از کجا آمده و در ضمن اینکه می گن خورشیدی ربطی به سال شمار ندارد اون مربوط به تقویم یا همان گاهنامه خودمان است که تعیین می کند یک ماه کی آغاز می شود و کی پایان می یابد و سال نخست امری کاملا مجزا از این خورشیدی بودن است و این خورشیدی بودن تنها آن را از یک سال قمری (حالا چرا کسی اینو ترجمه نکرده به سال ماهی یا سال مهتابی من نمی دانم J) طولانی تر می کند چرا که گردش ماه به دور زمین زودتر از گردش زمین به دور خورشید صورت می گیرد و از همین رو بوده است که یکی از امان جمعه به نام حسنی در گفتاری از سری گفتارهای فوق خردمندانه شان چنین بیان نمودند که با توجه به اینکه هر سال قمری از سال خورشیدی کوتاه تر است تا چند سال آینده ما از آنها جلو خواهیم زد و سال ما بیش از سال آنها خواهد بود و بدین گونه عقب ماندگی مان از آنها جبران می شود(متاسفانه من فایل تصویری این موضوع را در دسترس نداشتم که برایتان بگذارم تا از خواند متن دقیق آن از حضور در فضای ملکوتی احساس شعف و شادی بهتان دست دهد L)
خوب دیگه برای امروز کافیست  و می ترسیم با این همه فسفر که من سوزاندم و شما می سوزانید هوای تهران و دنیا زیادی آلوده شدو تا آنجا که دیگر این دو روز هوای سالم را هم در تهران نبینند L.
ای بابا نق نزن دیگه خوب همین یکی بیشتر به ذهنمان نرسید J
تا یادم نرفته بگم که یک صفحه هم در فیس بوک هست با عنوان:" جایگزینی سال ایرانی خورشیدی به جای سال هجری خورشیدی" و بخشی از نوشته های ویکی پدیا را هم براتون بگذارم شاید که مفید افتاد.
مبدأ گاهشماری هجری خورشیدی مانند گاهشماری هجری قمری، سال هجرت پیامبر اسلام، محمد، سال ۶۲۲ میلادی از مکه به مدینهمی باشد. آغاز هجرت پیامبر اسلام از مکه روز دوشنبه (۱ ربیع‌الاول/ ۲۴ شهریور سال ۱ هجری) برابر با ۱۳ سپتامبر ۶۲۲ میلادی قدیم (ژولیانی) و ۱۶ سپتامبر ۶۲۲ میلادی جدید (گرگوری) و ورود پیامبر به مدینه روز ۸ ربیع‌الاول همان سال می باشد.
گاه‌شماری هجری خورشیدی، تکامل‌یافته گاه‌شماری ایرانی در دوره اسلامی با مبدأ هجری است. گاه‌شماری ایرانی برگرفته از گاهشماری بابلی با سال ۱۲ماه سی روزه بوده که هر ۶سال یکبار ۱۳ماهه می‌شده‌است. همه اینگونه تقویم‌های ۳۶۵روزه برگرفته از تقویم مصری اند. این تقویم در دوره هخامنشیان تغییراتی کرده و بصورت تقویم زرتشتی درآمد. در زمان اردشیر اول پادشاه ساسانی تقویم ایرانی متاثر از تقویم جولیانی به سال ۳۶۵روزه درآمد و به آخر سال ۵ روز اضافه شد و در دوره یزدگرد سوم هم تغییراتی کرد. پس از شکست ایرانیان و تسلط اعراب تقویم هجری قمری جایگزین تقویم خورشیدی ایرانی شد. اما بجت ضرورت تعیین سال فصلی و مالی جهت زمان پرداخت مالیات کشاورزان، تقویم خورشیدی (ازجمله: تقویم خراجی) کاربرد داشت اما از مبدأ حقیقی آن گاه تا دوماه عقب می‌افتاد. در ۳ رمضان ۴۷۱ هجری قمری، تقویم جلالی که شکل کاملتر تقویم ایرانی بود ایجاد شد. این تقویم ضمن تغیراتی درقالب تقویم هجری خورشیدی (برجی) درآمده، در ۲ اسفند ۱۲۸۹ بعنوان تقویم مالی کشور رسمیت یافت. پس از آن با تغییراتی در عناوین ماه‌ها و تعدیل آنها درقالب تقویم هجری خورشیدی، در تاریخ ۱۱ فروردین ۱۳۰۴ تقویم رسمی ایران اعلام شد. تا قبل از آن تقویم هجری قمری کاربرد عمومی داشت.
خوب حالا هم اندکی بدانیم که سال هجری قمری از کجا آمده بازم از ویکی پدیا
در ابتدا ماهی به نام نسی وجود داشته است که هر سه سال در تقویم قمری حضور می‌یافته است، و در نتیجه ماه‌ها در زمان مشخصی از سال قرار می‌گرفتند. مانند ربیع‌الاول در اول بهار. در سال ۱۰ هجری پس آمدن آیهٔ ۳۶ و ۳۷ سوره‌ی توبه این ماه نهی می‌شود.
گاه‌شماری هجری قمری از همان ابتدای مهاجرت مسلمانان از مکه به مدینه معمول نشده است بلکه ۱۵ سال بعد از تاریخ هجرت محمد و در زمان خلافت عمر بن خطاب، خلیفهٔ دوم به رسمیت شناخته شد. به این صورت که چون عمر احساس کرد که برای تقسیم ثروت و پرداخت حواله‌ها، تاریخی لازم است که بتواند آینده و گذشته را بداند، از یکی از ایرانیان، رسم معمول را در این خصوص پرسید و متوجه شد که ایرانیان برای دانستن سن، مبدأ تاریخی را برگزیده بودند. عمر بعد از مشورت با صحابه‌اش تاریخ هجرت محمد را آغاز تاریخ اسلام قرار داد. اگرچه محمد در هشتم ربیع‌الاول به مدینه رسیده بود، اما اول محرم را اول سال هجری قرار دادند.