اصل های اولیه جنبش

اصل های اولیه جنبش ملی ما هستیم 1- تلاش در راستای زنده کردن فرهنگ ایرانی و پایان بخشیدن به اشغال کشورمان توسط فرهنگ عرب( نه اسلام). 2- هر ایرانی با هر مذهب و گرایش سیاسی(جمهوری خواه، پادشاهی خواهان، مجاهدین خلق، کمونیست ها و حتی طرفدار جمهوری اسلامی) در بیان نظرات خود آزاد است و هیچ کس حق ندارد مانع او گردد. 3- نفي هرگونه تبعيض از لحاظ جنسيتي ،نژادي،قومي، عقيدتي و مذهبي 4- رعایت احترام دیگران و عدم استفاده از الفاظ زشت و نازیبا چه در اظهار نظر و چه در نقد یا رد نظر دیگران. 5- عدم استفاده از شعار مرگ برای افراد. 6- هرگونه تغییر در ایران باید به وسیله مردم ایران چه در داخل و چه در خارج از کشور انجام گیرد چون به غیر از مردم ایران هیچ دولت بیگانه ای به فکر مردم و منافع ملی ایران نیست. 7- هر فرد در این جنبش خود یک رهبر است. 8- جنبش ملی ما هستیم بر اساس مبارزات بدون خشونت عمل می نماید و با هر گونه حرکت خشونت آمیز یا تبلیغ آن مخالف است 9- جنبش ملی ما هستیم پرچم رسمی ایران را پرچم سه رنگ شیر و خورشید نشان می داند و این پرچم را وابسته به هیچ حزب و گروهی نمی داند و آن را متعلق به مردم ایران می داند

۱۳۹۰ تیر ۳, جمعه

مشخص شده که دستور حمله به استخر بانوان را چه کسی صادر کرده است


بنا به اخبار دریافتی آخوندی بنام  حسین الله کمالیان که مدتی سرپرستی گروهک کاوه در اصفهان را بعهده داشت و از آخوندهای متحجر است دستور حمله اراذل و اوباش را به استخر بانوان در تهران صادر کرده است این حمله دیروز رخ داده است
لینک خبر در ایران پرس نیوز

۱۳۹۰ خرداد ۲۶, پنجشنبه

مجری فراری!


چند سال قبل ، دو یا سه سال پیش، ناگهان غیب اش زد. آدمی عصبی بود. این واقعیت را همکارانش در همه ی سال های فعالیت مطبوعاتیش می دانستند که چهره قابل احترامی نیست اما هر جور بود تحمل اش می کردند و برخی نیز از او به عنوان وسیله ای برای «تسویه حساب های خصوصی» استفاده می کردند.
در این ولایت ـ و بعد از راه افتادن تلویزیون های 24 ساعته ـ او ابتدا به مقام سردبیری خبر یکی از تلویزیون ها و پس از آن به عنوان «شبه لاری کینگ» یک تلویزیون دیگر ایفای نقش کرد.
به یاد دارم آن روزها قرار بود که ما، در لاس وگاس «اجتماعی» داشته باشیم به عنوان «تور پرچم شیر و خورشید» و نامبرده در «تی وی مربوطه» اش، هر شب ما را فحش باران می کرد که: ای داد و بیداد! مردم به هوش باشید!که می خواهند ناموس ما را به لاس وگاس ببرند و به حراج بگذارند!
اما حضرتشان در اوج نقش «لاری کینگ» بودن، ناگهان غیب اش زد. تا مدتها کسی از او خبری نداشت تا اینکه ناگهان سر از «کیهان» حسین بازجو در تهران درآورد . با توجه به خصوصیاتی که از او سراغ داشتیم، موضوع چندان عجیب نبود تا اینکه دوست مطلعی با خبرمان کرد که گویا ایشان در آمریکا به دام مأموران دولت فدرال افتاده بود و پس از یک سال تعقیب و گریز مچ اش را به عنوان مأمور جمهوری اسلامی می گیرند و مکاتبات و مبادلات مالی او نیز همه به دست پلیس آمریکامی افتد و شبانه به او پیشنهاد می کنند که یا شبانه آمریکا را ترک کند یا به زندان تشریف ببرد و مابقی عمرش را در حبس بگذراند!
البته این جناب لطف فرموده راه «فرار» را برگزیدند! اما این تعجب برای ما باقی ماند که چرا این «کشف و فرار» این همه بی سروصدا انجام شد؟ تا اینکه دوستی روشنمان کرد که در صورت افشای راز ، دیگران حساب کار خود را می کردند و کار مأموران مشکل می شد!
ما همه این قضایا را نوشتیم تا برخی ها حساب کار دستشان باشد که در اینجا آنقدرها هم بی حساب و کتاب نیست!

بخشی از مقاله شهرام همایون در هفته نامه فردوسی امروز

۱۳۹۰ خرداد ۱۵, یکشنبه

پیشنهادی برای سبزها:

با توجه به اینکه میر حسین موسوی را در حصر کردند و دیگه نمی تونه بیانیه بدهد چون از حصر اطلاعات درز نمی کنه و اون عده ای هم می گفتند اگر میر حسین بازداشت بشه ایران قیامت می شه که بازداشت شد اما قیامت نشد و با توجه به اینکه تاکید جنبش سبز بر روی خواست های حداقلی امکان پذیرو مبتنی بر اجرای بی تنازل قانون اساسی جمهوری اسلامی است بنابراین من پیشنهاد می کنم که مهمترین خواست جنبش سبز در 22 خرداد ماه انتقال میر حسین از حصر به زندان باشد چون ثابت شده از اونجا می تونه بیانیه بده و تکلیف همه روشن باشه.

۱۳۹۰ خرداد ۱۱, چهارشنبه

آی ایرانی کشورت در اشغال است


کشته شدن هاله سحابی برهانی دیگر برای اثبات اشغال ایران
امروز زمانی که از خواب بیدار شدم و این خبر را به صورت موضع داغ در بالاترین دیدم شوکه شدم باورم نمی شد که خانواده سحابی عضوی دیگر را هم از دست داده باشد.
اما اینک پس از مدت زمانی که گذشته و با اندیشه بیشتر از خود می پرسم از یک رژیم اشغالگر چه انتظاری می توان داشت؟ در هر کجای تاریخ دیگر ملت ها  که می نگرم چه در قدیم و چه در جدید می بینم که اشغالگران را بر مردمان سرزمین فتح شده رحمی نیست و هرگونه بی رحمی بر آنان روا می دارند اما از خود می پرسم که مردم ایران کجایند آیا این مردم از فلسطینی ها کمترند؟ یک نگاه به فلسطین بیندازید برای باز پس گیری خاک سرزمینشان چه از خود گذشتگی ها که نمی کنند؟
می دانم در این مرز و بوم ایران هنوز بابک، مازیار، بهروزان و یعقوب لیث صفاری هستند اما یارانشان کجایند؟؟؟ کجاست آن ایرانی که می گفت"سر به سر تن به کشتن دهیم ----- به از آنکه کشور به دشمن دهیم"
آیا دیگر کسی نیست؟ آن فرزند در گهواره کجاست تا تفنگ پدری را بر دست گیرد؟ آیا او هم....؟
دریغ است که ایران ویران شود ---- کنام پلنگان و شیران شود.